سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 93/5/20 | 2:11 عصر | نویسنده : بهار

من از شک کردن بی خود
به احساس خودم سیرم
تو این رابطه با تردید
یه روز از غصه می میرم

 

یه روز تنهای تنهامو تو کنج خونه می شینم
بدون یاد تو مرگه همش خوابتو می بینم
همش خوابتو می بینم..
با دلم ناسازگاری
توی عشق موندگاری
یه عالم خاطره مونده
نمی خوای دووم بیاری
تو برام عزیزی اما
ساده شد جدایی ما
تو کدوم لحظه شکستی
بی جوابه این معما

???

همش یادم میاد چشمات
اگرچه فاصله دوره
من احساسم به تو نزدیک و تو
احساست مجبوره
یه روز تنهای تنهام و
تو کنج خونه می شینم
بدون یاد تو مرگه
همش خوابتو می بینم
همش خوابتو می بینم..

با دلم ناسازگاری
توی عشق موندگاری
یه عالم خاطره مونده
نمی خوای دووم بیاری
تو برام عزیزی اما
ساده شد جدایی ما
تو کدوم لحظه شکستی
بی جوابه این معما

همش یادم میاد چشمات
همش خوابتو می بینم..




تاریخ : دوشنبه 93/5/20 | 2:7 عصر | نویسنده : بهار


برام بسه همین صدای خستت
که میپیچه یه وقتایی تو گوشم
شبا وقتی حواست نیست تو خوابی
لباسی که تنت بودو میپوشم

 

تنم بوی تنِ ِ تورو میگیره
میمونه رد آهم روی شیشه
تا بغضم میشکنه درش میارم
شاید فردا بپوشیش لکه میشه

لعنت به این عقربه هایی که
دستاشونو برام تکون میدن
اشکامو از تو آینه میبنم
منو به همدیگه نشون میدن
لعنت به آینه ی اتاق من
این اینه ای که صافو شفافه
تصویره یک زن نشون میده
که بی هدف موهاشو میبافه

برات کم رنگ تر از قبل میشم
هوا هم بینمون دیوار میشه
ببین سقف بلنده آرزوهام
داره روی سرم آوار میشه
شکنجه میشمو چیزی نمیگم
تورو هرجوری باشی دوست دارم
همه فکر میکنن آرومم اما
تو هرچشمم یه اقیانوس دارم

لعنت به آهنگی که دوست داری
گوش میکنم با اینکه بیزاری
من خیلی وقتا پا به پای شب
با این صدا تا صبح بیدارم

لعنت به سازت که هنوز کوکه
به شعرهایی که برات میگم
لعنت به تو که رفتی از پیشم
لعنت به من که با یکی دیگم




تاریخ : دوشنبه 93/5/20 | 2:3 عصر | نویسنده : بهار

???

بگو سرگرم چی بودی که اینقد ساکت و سردی

خودت آرامشم بودی خودت دلواپسم کردی

ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه

 

چقد باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست

تو دنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست

???

سلام ای ناله ی بارون

سلام ای چشمای گریون

سلام روزای تلخ من

هنوزم دوسش دارم

سلام ای بغض تو سینه سلام ای آه آیینه

سلام شبهای دل کندن هنوزم دوسش دارم

???

نمیدونی تو این روزا چقد حالم پریشونه

دلم با رفتنت تنگ و دلم با بودنت خونه

خرابه حال من بی تو نمی تونم که بهتر شم

تو دستای تو گل کردم بزار با گریه پرپر شم

یه بی نشونم تو این خزون

منو از خودت بدون

یه بی نشونم تو این خزون یه بی بیفرارم یه نیمه جون

منو از خودت بدون

*

*

(فریدون آسرایی)

 

 




تاریخ : سه شنبه 93/5/7 | 5:59 عصر | نویسنده : بهار

تنها یک سقوط است که جاذبه ی زمین مسئول آن نیست ؛
و آن فرو افتادن در برابر پروردگار است ...




تاریخ : سه شنبه 93/5/7 | 5:55 عصر | نویسنده : بهار

بچه شتر : مادر جون چند تا سوال برام پیش اومده می تونم ازت بپرسم ؟

شتر مادر : حتما عزیزم . چیزی ناراحتت کرده ؟

بچه شتر : چرا ما کوهان داریم ؟

شتر مادر : خوب پسرم ما حیوانات صحرا هستیم . در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمیشه بتونیم دوام بیاریم .

بچه شتر : چرا پاهای ما دراز و کف پاهای ما گرده ؟

شتر مادر : پسرم گفتم که ما حیوانات صحرا هستیم . قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروریه .

بچه شتر : چرا مژه های بلند و ضخیم داریم ؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید منو می گیره .

شتر مادر : پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتیه که چشمای ما رو در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنن .

بچه شتر : فهمیدم ... پس کوهان برای ذخیره کردن آب و غذاست ... وقتی که ما تو بیابون هستیم پاهامون هم برای راه رفتن تو بیابونه و مژه هامونم برای محافظت چشم هامون در برابر باد و شن های بیابونه ... فقط یه سوال دیگه دارم .

شتر مادر : بپرس عزیزم .

بچه شتر : پس ما توی این باغ وحش چی کار می کنیم ؟؟




       

  • وبلاگ شخصی | بن تن | قالب وبلاگ

  • Making MusiC